آقای وزیر، بگذارید مهر برای همه باشد!

رضا منصوری را می‌شناختم چرا که سال‌ها قبل‌تر، زمانی که در سال اول راهنمایی بودم در تلویزیون دهة ۶۰ که چند ساعت بیشتر برنامه نداشت، از کشتار خلاقیت در نظام آموزشی گفته بود.

سال‌ها بعدتر من از مهندسی مکانیک به مدیریت فناوری و بعدترها به سیاست‌گذاری فناوری تغییر رشته دادم و فکر می‌کنم همیشه رضا منصوری کسی بود که حضور داشت.
به یاد ندارم که این خاطره را هیچ‌گاه به او گفته باشم. او استاد دانشگاه یا معلم مدرسه‌ام نبود، شاید هم بود! ما از دوران تحصیل چه خاطره‌هایی داریم؟ کدام معلم چشم‌انداز ما را ساخت؟ کدام معلم آینده را ساخت؟

اگر مهر از ما آغاز می‌شود، نیازمند راه‌ها و ابزارهایی هستیم، که بتواند مشارکت شهروندان در آموزش دانش‌آموزان را فراهم آورد. اگر باور داریم که این کشور برای آینده‌اش چاره‌ای جز تربیت کودکان امروز و آینده‌سازان فردایش ندارد؛ اگر باور داریم که ما چاره‌ای جز عاشق کودکان و آموزش دادن بهتر آن‌ها نداریم؛ چگونه می‌شود این عشق را به دانش‌آموزان، معلمان و مدارس هدیه کنیم؟
«جامعة مدنی یک ظرفیت برای جذب مشارکت جامعه در حکمرانی و تعیین سرنوشت است.» این بخشی از دستاورد هانتیگتون در کتاب «جوامع دستخوش دگرگونی» است. به این ترتیب جامعة مدنی، یکی از مهم‌ترین ابزارهای جذب مشارکت مردم و پاسخ‌گویی به مطالبة آنان در حکمرانی است.

ما و نظام آموزش عمومی
آموزش و پرورش ما خود را بی‌نیاز از جذب مشارکت شهروندانش می‌داند و آنچه به نام مشارکت می‌شناسد پول است؛ درست به مانند معشوقی که به جای هرچیز از عاشق پول بخواهد! به جای توجه، به جای زمان با هم بودن و به جای بوسه‌ها از عاشق تنها پول بخواهد! آن‌چه نظام آموزشی ما از آن رنج می‌برد، فقدان روش‌ها و ابزارهایی برای جذب مشارکت شهروندان است.

داستان من و ما
من تمایل دارم تا دو ساعت از هفته‌ام را به دانش‌آموزانی تخصیص دهم تا برایشان از کارآفرینی و نوآوری بگویم. برایشان بگویم که نوآوری چگونه ایجاد می‌شود، از داستان‌های موفقیت نوآوری‌ها بگویم و از تغییرات آینده. از آینده‌ای که در آن شاید رانندگی از هوش مصنوعی بهره می‌برد و آینده‌ای که در آن ماشین‌ها با هم صحبت می‌کنند و از آینده‌ای که ….
تمایلی که شاید یک پزشک نیز برای تشریح بیماری‌ها یا یک نویسنده برای گفتن از رمان‌ها داشته باشد؛ شاید دو ساعت از هفته یا شاید دو ساعت از ماه.
اما ما هیچکدام راهی برای برآورده ساختن خواسته‌هایمان نداریم. خواسته‌ای که شاید اندکی از مسوولیت اجتماعی ما باشد؛ اما بیش از آن راهی برای دانش‌آموزان است تا فراتر از کتاب‌های درسی به دنیای آینده بنگرند

اگر یک سامانة مشخص مشارکت داوطلبانه برای جذب این نوع از مشارکت‌ها وجود داشت، وضعیت چگونه تغییر می‌یافت؟
سامانة جذب مشارکت مدنی را در نظر گیرید که هر فرد مشارکت‌جویی با مراجعه به آن سامانه، طرح درس یا سخنرانی خود را ثبت می‌کرد، و همچنین ترجیحاتی مانند مدارس یا مناطق مطلوب، زمان دوره یا مشخصات فردی مانند شغل یا وضعیت تحصیلی خود را.
وزارت آموزش و پرورش با تایید افراد واجد صلاحیت و تخصیص افراد یا پیشنهاد مدارسِ متقاضی، دو ساعت از زمان آموزشی را به آموزش‌های فراتر از ساعات درسی که توسط افراد داوطلب ارائه می‌شود؛ تخصیص می‌داد. همین دو ساعت شاید کافی باشد برای تغییر نگاه، برای تصمیم آینده، برای شکل‌گیری چشم‌اندازهای آینده.
این سامانه چه منافعی خواهد داشت:
۱-مشارکت عمومی در آموزش عمومی
۲-ارتقاء آموزش فراتر از کتاب‌های درسی
۳-ارتقاء اعتبار و جایگاه معلمی
۴-ظرفیت توسعة سایر انواع مشارکت‌های مدنی
این یک پست نیست، این یک چالش و تقاضا برای وزیر آموزش و پرورش است. وزیری که در پاسخ به چالش «از مهر جا نماند» در قامت یک وزیر توسعه‌یافته، واکنش نشان داد، مشارکت کرد، قول داد و قولش را عملی ساخت.

 

امیر ناظمی – هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا