بازگشت جی جی

جنگ ستارگان مجموعه فیلم‌ها و درواقع زنجیره‌ای از محصولات فرهنگی است که در طول زمان به چیزی بیش از یک داستان علمی – تخیلی یا دقیق‌تر یک اپرای فانتزی فضایی بدل شده است. جنگ ستارگان از دل ذهن خلاق و داستان‌گوی جورج لوکاس زاده شد. او لا الهام از بسیاری از متن‌ها و داستان‌های قدیمی و اسطوره‌ای و روایت‌های سینمایی تازه‌تر، داستانی را در دنیایی دور و زمانی دیگر روایت کرد که طنین گسترده‌ای در تاروپود فرهنگ گذاشت و برای خود به خرده‌فرهنگی غنی بدل شد.

در زمان ساخت اولین فیلم از این مجموعه حتی نزدیک‌ترین دوستان لوکاس نیز گمان نمی‌کردند فیلم تازه او موفقیتی در برداشته باشد و آن را پایان کار لوکاس می‌دانستند. آنچه آن‌ها از آن غفلت داشتند روایتی قدیمی و اسطوره‌ای بود که در ناخودآگاه جامعه بازتاب می‌یافت و گویی داستان‌ها و حماسه‌های قدیم را با ردایی تازه به آن‌ها عرضه می‌کرد.

موفقیت جنگ ستارگان باعث شد تا این مجموعه به سه‌گانه‌ای تاریخی در سینما بدل شود و الهام‌بخش بسیاری از کارگردان‌ها، هنرمندان و از آن مهم‌تر بسیاری از جوانان و نوجوانانی شد که با تماشای این مجموعه به دنیای علم و فضا علاقه‌مند شدند و قدم درراه کشف افق‌های دورتر دنیای علم برداشتند.

چند دهه بعد لوکاس بار دیگر به این دنیا بازگشت و درحالی‌که هواداران جنگ ستارگان – که تا این زمان دنیای خود را به‌واسطه داستان‌های مصور، کتاب‌ها، بازی‌های رایانه‌ای و انیمیشن‌ها، توسعه داده بودند و با این اثر بزرگ شده بودند- مشتاق تکرار هیجان سه‌گانه نخست بودند، لوکاس سعی کرد داستان‌گویی موردنظر خود را بر علاقه‌ها و انتظارات هواداران ارجحیت دهد. سه‌گانه دوم که درواقع روایتگر داستان‌های زمینه و پیش‌درآمد سه‌گانه اول بود، با تأکید بر ایده‌های سیاسی و اقتصادی و ساختار قدرت و همچنین روان‌شناسی شخصیت اصلی داستان و تبدیل او از قهرمان به شخصیتی شرور و تیره، از یک‌سو داستان را پیچیده می‌کرد و از سوی دیگر تأکید لوکاس بر جلوه‌های ویژه رایانه‌ای که در این زمان شاید هنوز به‌اندازه کافی برای این نمایش خیره‌کننده بلوغ لازم را نداشتند، درنهایت باعث شد تا بسیاری از هواداران قدیم جنگ ستارگان از این سه‌گانه مأیوس شوند. البته آن‌ها یک موضوع مهم را فراموش می‌کردند و آن‌هم این بود که هدف اصلی و مخاطب اصلی این مجموعه کودکان و نوجوانان است و گذشت زمان نشان داد این سه‌گانه اگرچه دل بزرگ‌سالان که هوای نوستالژی گذشته را داشتند راضی نکرد اما مخاطب وسیعی و محبوبیتی عظیم در بین نوجوانان و جوانان به دست آورده بود.

آرامز در کنار لوکاس

لوکاس پس‌ازاین سه‌گانه اثر مهم دیگری را خلق کرد. او به سراغ بازه مهمی از تاریخ جنگ ستارگان رفت و با ساخت 6 فصل پویانمایی جنگ کلون‌ها دنیای خود را توسعه داد. او همچنین طرح سریالی تلویزیونی را توسعه داد که در صورت ساخته‌شدن می‌توانست اثری کم‌نظیر در تاریخ تلویزیون باشد. داستانی به نام جهان زیرین که در تلاقی دنیای مجموعه پدرخوانده و جنگ ستارگان قرار داشت و قرار بود راوی دنیای مافیا و تبه‌کارانی باشد که در طبقات زیرین سیاره کوروسانت که ابر شهری به ابعاد یک سیاره و پایتخت امپراتوری بود جریان داشت.

درنهایت اما لوکاس تحت فشارهای هواداران و انتقادات دائم آن‌ها تصمیم گرفت از عرصه عمومی کنار بورد. او مالکیت آثار خود و کمپانی‌اش لوکاس فیلم که شامل دو اثر مهم جنگ ستارگان و ایندیانا جونز بود را به کمپانی دیزنی فروخت و کتلین کندی به ریاست آن انتخاب شد. دیزنی با خرید لوکاس فیلم اعلام کرد به‌زودی دنیای جنگ ستارگان را توسعه خواهد داد. ساخت مجموعه انیمیشنی تازه، در دستور قرار گرفتن سه‌گانه‌ای تازه که داستان قهرمان‌های اصلی را دنبال می‌کند و فیلم‌های مستقل که داستان‌های مستقلی را در دنیای جنگ ستارگان روایت می‌کنند.

لوکاس ایده‌هایی را برای این سه‌گانه سوم در اختیار کندی قرارداد اما او آن‌ها را نپذیرفت و تصمیم گرفت مسیر آینده را مستقل از دنیای لوکاس ادامه دهد. آن‌ها برای پیدا کردن کارگردانی که بتواند این دنیا را احیا کند راه سختی را در پیش داشتند و درنهایت جی. جی. آبرامز، تهیه‌کننده مجموعه تلویزیونی الیِس، لاست و فرینج و کارگردان مأموریت غیرممکن سوم، مزرعه شبنم، سوپر 8 و پیشتازان فضا برای این کار انتخاب شد. او در برابر مأموریتی غیرممکن قرار داشت هم باید می‌توانست رضایت طرفداران قدیمی را زنده کند، هم خاطره سه گانه اول را برگرداند و هم رضایت مخاطبان تازه را جلب کند.

درنهایت قسمت هفتم یا بیداری نیرو به روی پرده‌ها آمد و با استقبال قابل قبولی مواجه شد. لوکاس فیلم کار بر روی دو فیلم مستقل یعنی روگ وان (یاغی یک) و فیلم هان سولو را آغاز کرد و برای کارگردانی قسمت هشتم رایان جانسون که سابقه کارگردانی فیلمی چون لوپر را در سابقه داشت انتخاب کرد. لوکاس فیلم سعی داشت با تکرار الگوی مارول (که آن هم زیرمجموعه دیزنی است) برای هر قسمت از فیلم‌ها کارگردانی تازه بیاورد تا داستان‌ها رنگ و صدای تازه‌ای برای خود داشته باشند. به همین دلیل هم لوکاس فیلم اعلام کرد که برای قسمت نهم و جمع‌بندی سه‌گانه سوم صندلی کارگردانی را به کالین ترور واگذار خواهد کرد. ترور که سابقه کارگردانی فیلم دنیای ژوراسیک را داشت و اخیراً فیلم مستقلی به نام کتاب هنری از او به روی پرده‌ها آمده است قرار بود داستان‌گویی و کارگردانی این قسمت مهم را بر عهده گیرد.

بااین‌وجود کتلین کندی و لوکاس فیلم که از اهمیت این اثر و نام جنگ ستارگان برای مخاطبان آگاهی داشتند درحالی‌که سعی می‌کردند این ایده‌های تازه را وارد دنیای جنگ ستارگان کنند اما نمی‌خواستند کارگردان‌ها با این اثر دست به تجربه‌هایی بزنند که به‌طورکلی دور از فضای این دنیا باشد.

اولین مشکل در زمان فیلم‌برداری و داستان یاغی یک رخ داد. گرت ادواردز که کارگردانی فیلمی چون گودزیلا را در سابقه داشت به نظر می‌آمد نتوانسته در فیلم‌برداری نخستین رضایت کندی و کمپانی را جلب کند و به همین دلیل بخش عمده‌ای از فیلم و به گفته برخی از منابع تا بیش از 80 درصد آن دوباره و با حضور مشاور تازه‌ای در کنار کارگردان فیلم‌برداری دوباره شد. همکاری ادواردز با کمپانی باعث شد تا این تنش چندان به بیرون راه پیدا نکند و درنهایت محصول نهایی نیز اثری قابل دفاع و جذاب درآمد که توانست دنیای فیلم های مستقل را به خوبی پایه‌ریزی کند.

لوکاس برای دومین فیلم مستقل که قرار بود داستان جوانی هان سولو و چوباکا را روایت کند به سراغ کریس میلر و فیل لرد رفت که روایت های طنزآلود را به‌خوبی بیان می‌کنند و سابقه کارگردانی فیلم بت من لگو را داشتند. چند ماه بعد از آغاز فیلم‌برداری بحران دوباره خود را نشان داد. به نظر می‌آید روش بداهه گویی و بداهه سازی این دو کارگردان در روایت شخصیت مهمی چون سولو برای کمپانی و حتی بازیگران قابل‌قبول و دفاع نبود. به همین دلیل کندی در اقدامی غیرمنتظره و چند ماه پس از آغاز فیلم‌برداری این دو کارگردان را اخراج و کارگردانی ادامه فیلم را به کارگردان باسابقه و قدیمی هالیوود ران هوارد سپرد.

در سه‌گانه اصلی نیز همین داستان تکرار شد. این بار اگرچه همه گزارش‌ها خبر از مناسب بودن فضا در قسمت هشتم و همکاری عالی و بدون تنش رایان جانسون و لوکاس فیلم می‌دهد اما قسمت نهم که پایان‌بخش این مجموعه است از اکنون با بحران روبرو بود. از سویی دنیای ژوراسیک علی‌رغم فروش خوبش در سطح جنگ ستارگان نبود و فیلم تازه کالین ترور به نام کتاب هنری نیز با نقدهای فراوانی روبرو مواجه شد. کتلین کندی نگران از بحران در آینده جنگ اول را بهترین چاره دید و ترور را از پروژه خارج کرد. به دنبال خروج او و با توجه به اهمیت قسم سوم سه‌گانه سوم و به‌خصوص اینکه کری فیشر بازیگر نقش پرنسس لیا بعد از فیلم‌برداری قسمت هشتم درگذشت و داستان باید غیبت او را نیز موردتوجه قرار دهد، وقتی جانسون که در حال پایان دادن به قسمت هشتم است اعلام کرد که نیم تواند کارگردانی قسمت نهم را بر عهده داشته باشد کندی تصمیم گرفت پایان این سه‌گانه را به شخصی واگذار کند که آغازگر آن بوده است. حالا جی جی آبرامز بار دیگر باید بر صندلی کارگردانی بنشیند و داستانی را که آغاز کرده بود به پایان برساند. بااین‌وجود این کار چندان آسانی نخواهد بود. اگرچه قسمت هفتم یا بیداری نیرو با استقبال بسیاری مواجه شد اما برخی از منتقدان به تشابه عمده آن به اولین فیلم جنگ ستارگان خرده می‌گرفتند و از سویی نگران هستند که آبرامز نتواند جمع‌بندی کاملی روی دستان انجام دهد.

اما به‌هرحال او یکی از بهترین و مطمئن‌ترین گزینه‌ها برای این کار است و حالا باید منتظر بود تا ببینیم او و جانسون روایت قهرمانان کهکشانی دور درزمانی دیر را چگونه به پایان می‌رسانند.

قسمت هشتم جنگ ستارگان به نام آخرین جدای ماه دسامبر امسال و قسمت نهم دسامبر 2019 به روی پرده‌ها خواهند آمد.

پوریا ناظمی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا