با علم و پژوهش فانتزی برخورد می‌شود

وی در سال ۱۳۷۴ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشته نوروسایکوفارماکولوژی بالینی از دانشکده پزشکی دانشگاه گلاسگو انگلستان شد. سپس تحصیلات فلوشیپ خود را در رشته Neuroscience دانشگاه پاریس فرانسه در سال ۱۳۷۸ به پایان رساند. آخوندزاده اکنون به عنوان عضو هیات علمی و استاد گروه روانپزشکی در گروه روانپزشکی دانشکده پزشکی مشغول به فعالیت است.وی همچنین در حال حاضر استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و  قائم مقام و مشاور عالی معاونت تحقیقات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است.بی شک دانش و تجربه در عين جواني از ويژگي‌هاي بارز اين استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران است.

لطفاً مختصري در مورد بيوگرافي و سوابق علمي و پژوهشي خودتان بفرماييد؟

من فارغ‌التحصيل دانشكده داروسازي دانشگاه علوم پزشكي تهران هستم و با وجود امكان پذيرش در رشته پزشكي ، اين رشته را انتخاب كردم. به معلمي علاقه زیادی دارم. پس از قبول در دانشگاه در سن 16 سالگي در سال 63 و 64 به عنوان دبير زيست شناسي و شيمي در دبيرستان هدف مشغول به تدريس شدم.

بعد از فارغ‌التحصيل شدن به عنوان مشاور عالي رئيس سازمان بهزيستي كشور مشغول به كار شدم و در كشور انگلستان در رشته  neuroscience  مدرك PhD را گرفتم. پس از آن با گرفتن بورس از يك بنياد نروژي جهت تحصيل در INSERM(يكي از دو مركز پژوهشي بزرگ فرانسه) راهي پاريس شدم و در آن دوره فلوشيپ experimental neurology را گذراندم .پس از آن با تشويق دكتر علي منتظري (رئيس سابق جهاد دانشگاهي ) كه به عنوان الگوي من در زندگي است و نيز ،لزوم بودن در كنار خانواده با وجود پذيرش به عنوان استاديار در امريكا بازگشت به وطن را انتخاب كنم.سال 80 از جهاد دانشگاهي به دانشگاه علوم پزشكي تهران منتقل شدم. حدود 2 سال بعد دانشيار و در سال 86 به عنوان استادي دست يافتم.

اما برای اینکه به بهترین دانشگاه ایران یعنی دانشگاه علوم پزشکی تهران بیایم خیلی سختی کشیدم و امروز از معلمی در در این دانشگاه لذت میبرم و حاضر نیستم معلمی را با هیچ شغلی عوض کنم.اگر امروز کار اجرایی می‌کنم تنها به این دلیل است که دینم را ادا کنم .کارهایی که ما دروزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی کردیم تا به محققان جوان توجه بیشتری شود، به استادیاران جوان گرنت دادیم و دوره پسا دکترا را راه انداختیم تا عدم شایسته سالاری در کشور کم رنگ شود و مهاجرت نخبگان کم شود و اگر امروز بتوانیم 2درصد از این مهاجرت را کاهش دهیم یعنی دین خود را ادا کرده ایم.

به عقیده شما علت عمده مهاجرت دانشجویان و نخبگان ازایران چیست؟

رئیس دانشگاهی که تادوسال پیش استادیار بوده چون به ریاست دانشگاه انتخاب شده است با روشهای غیر علمی استاد تمام می شود . این فرد الگوی جوانان می‌گردد.یک عده او را الگو می کنند و عده ای دیگر از کشور خارج می‌شوند. علت عمده مهاجرت نخبگان به خاطر مسائل مالی نیست به دلیل همین عدم شایسته سالاری علمی است.یک پزشک درایران درآمد بهتری نسبت به خارج از کشور خواهد داشت اما ترجیح می‌دهد به خارج از کشور کند.چرا؟ نه اینکه آنجا بهتراست نه! به این دلیل که این عدم شایسته سالاری ها را می بینند و تحملش برایشان سخت می‌شود.

مشوق اصلی شما برای ماندن و بودن چه چیز یا چه کسی بود؟

عشق معلمی که من داشتم و هیچ وقت خارج از محیط دانشگاه را دوست نداشتم باعث شد این راه را ادامه دهم.تمام کارهایی که کرده ام دلیلش این بود که خودم دردمند آن بودم.معلمی را دوست دارم و از آن لذت میبرم.

بزرگترین درد شما به عنوان یک نخبه در جامعه چیست؟

برگترین درد برای من این است که به علم و پژوهش درایران بانگاهی فانتزی برخورد می‌شود. برای علم نه ارزش قائل هستیم و نه متاسفانه علم جایگاهی دارد.جایگاه علم ایران باید به جایی برسد که یک استاد و معلم ،هرکاری را به معلمی حتی با کمترین حقوق ترجیح دهد و این مملکت ارزش معلم را بداند.ایران باید به جایی برسد که علم و عالم جایگاه ویژه‌ای داشته باشد.

چرا لقب پروفسور و دکتر درایران بسیار رواج دارد؟

چند کشور به خصوص در انگلستان موسساتی فقط برای ایران و مختص ما دایر شده بود که کشورهای اروپایی اعتباری برای آنها قائل نبودند و با گرفتن 300 پوند هر سال یکی را مرد علمی سال معرفی می‌کردند و اخبار ما هم آن را اعلام می‌کرد.در یک دوره ای مدام اخبار اعلام می‌کرد که فلان شخص مرد علمی سال شده است .اینها القابی است که در محیط های غیر علمی کاربرد دارد و این مسئله آنقدر زیاد شد که بعداز 15سال توانستند جلوی آن را بگیرند.متاسفانه از این دست القاب زیاد داریم و فکر می‌کنیم همه جامعه اگر دکتر و فوق لیانس باشد علم‌مان بالارفته است.

به عنوان مثال فکرمی کنیم اگر جایی دانشجوی زیادی داشته باشد اعتبار علمی مان بالا می‌رود ولی اینگونه نیست اینها معیارهای غلط در علم است و برای اینکه این معیارها درست شود باید الگوهای درست را معرفی کنیم الگوهایی مثل علی منتظری که برای خود یک سبک است و باید الگو شود.

به عقیده من اگر هرکدام ما دراین راستا وظیفه خود را درست انجام دهیم و این آدمها را معرفی کنیم می توانند برآدمهایی که دوپینگ علمی میکنند ،غلبه کنیم.امیدوارم هرکس کارکوچکی انجام دهد تا جو علمی فعلی‌مان تغییر کند.همچنین یاد بگیریم دکترا و فوق لیسانس داشتن نشانه این نیست که شخصی کار تخصصی اش را خوب انجام میدهد و راه درست را میرود .بنابراین باید از مدرک گرایی دورشویم.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا