مسیر طولانی بشر برای شناخت خودآگاهی

آیا دانش ما به قدری پیشرفت کرده است که روبات هایی با هوش همانند انسان طراحی کنیم؟ آیا به اندازه کافی از پدیده «خودآگاهی» (consciousness) اطلاع داریم؟ خانم دکتر «مارگارت بُدِن» یکی از نام آورترین دانشمندان فعال در حوزه هوش مصنوعی است که چندین دهه از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق در این زمینه کرده است. وی در مصاحبه ای با مجله نیوساینتیست به تشریح وضعیت کنونی دانش بشری در درک خودآگاهی و نیز گام هایی که در این مسیر برداشته شده و باید برداشت می پردازد.

 

تاکنون سرمایه گذاری زیادی برای طرح هایی نظیر «پروژه مغز انسان اتحادیه اروپا» به انجام رسیده است. آیا افرادی که به درک پدیده خودآگاهی امیدهای زیادی داشتند، اکنون ناامید شده اند؟

دقیقا! در صحبت با دانشمندان علم عصب شناسی این پروژه این فکر را تداعی می کند که همه آنها از درک خودآگاهی به کلی ناامید شده اند، زیرا هنوز نمی توانیم پرسش های دقیقی در این حوزه مطرح کنیم. هنوز ما پرسش هایی ابتدایی و مادی نظیر نحوه ارتباط سلول ها با هم و یا ترکیبات شیمیایی مغز را مطرح می کنیم. باید دقت داشته باشیم که این پرسش ها بسیار ابتدایی هستند و پرسش هایی مهم به شمار نمی روند.

 

آیا نسبت به چهار ده پیش که شما کار را برای شناخت پدیده خودآگاهی آغاز کردید، اکنون به شناخت این پدیده نزدیک تر شده ایم؟

نه زیاد! فکر می کنم مسائل بنیادین فقط علمی به شمار نمی روند. شناخت سازوکار مغز در حین خودآگاهی فقط یک مساله علمی نیست، بلکه مساله ای فلسفی نیز به شمار می رود. پدیده خودآگاهی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اینکه چگونه خودآگاهی از ماده پدیدار می شود و یا اینکه چرا احساساتی مختلف داریم و مثلا رنگ قرمز را قرمز می بینیم و یا درد یا احساس می کنیم از جمله این موارد به شمار می رود. مشکل فقط این نیست که نمی دانیم چه سئوالات علمی باید برای درک این پدیده ها مطرح کنیم. مساله این است که اصلا نمی دانیم چه سئوالاتی باید مطرح کنیم، زیرا در واقع اصلا نمی دانیم با چه چیزی روبرو هستیم.

 

آیا مطالعات تصویربرداری از عملکرد مغز کمکی به حل این مساله نمی کند؟

بیشتر کارهایی که در زمینه تصویربرداری از عملکرد مغزی به انجام رسیده ارزش علمی خاصی ندارد. این مطالعات به بررسی رابطه بین رفتار و یا احساسات و فعالیت مغز پرداخته است، اما به ندرت پرسش های تئوری را مد نظر قرار داده است. شاید در 100 سال آینده، این مطالعات بتواند در قالب یک نظریه عصب شناختی جای بگیرد. اما در حال حاضر از نظر من همه این مطالعات در حد یک بررسی تاریخ طبیعی است تا دانش. منظورم از تاریخ طبیعی، بررسی هایی مشابه مطالعات داروین در زمینه زیست شناسی تئوری در کتاب «منشا گونه ها» است. بیشتر مطالعات صورت گرفته در زمینه تصویربرداری مغزی، در همین مرحله است.

 

پس از نظر شما در چه حوزه هایی پیشرفت داشته ایم؟

یکی از حوزه ها عبارت است از درک خودآگاهی عملکردی که برای نمونه می توان به تصمیم گیری اشاره کرد. همچنین در سال های اخیر، نحوه عملکرد بخش های مختلف مغز و درهم آمیزی آنها برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه و ناآگاهانه را بهتر شناخته ایم.

 

آیا می توانیم در آینده شاهد پدیدار شدن هوش های مصنوعی همانند انسان باشیم؟

فکر نمی کنم که این امر ناشدنی باشد، هر چند هرگز شاهد آن نباشیم. اما این رویداد اگر اتفاق افتد، در آینده ای بسیار دور خواهد بود. این امر به جز نیاز به رایانه های بسیار قوی – که در آینده نزدیک رایانه هایی با قدرت محاسباتی مغز انسان خواهیم داشت- نیازمند درک فرآیند پردازش اطلاعات در مغز هستیم تا بتوانیم سیستمی بسازیم که بتواند عملکرد مغز را شبیه سازی کند. در حال حاضر از این توانایی برخوردار نیستیم.

 

این تنگنا چه موانعی را بر سر راه پژوهش ایجاد می کند؟

در حوزه هوش مصنوعی، باید مساله ای بسیار مشخص را پیش از طراحی سیستمی برای حل آن تعریف کنید. در بسیاری از موارد می بینیم که هوش مصنوعی بسیار بهتر از انسان می تواند این مسایل را حل کند و راه حل ما کاربردهای بسیار زیادی دارد، اما دایره این کاربردها بسیار بسیار محدود است.

 

چگونه می توانیم بر این تنگناها غلبه کنیم؟

مغز و نیز خودآگاهی درست همانند پدیده تغییرات اقلیمی، یکی از چند حوزه در دانش بشری است که رویکردهای مختلف می تواند به شناخت بهتر آن کمک کند. این امر می تواند بسیار مبارک تلقی شود. اما مشکل اصلی در انتشار نتایج پژوهشی است، زیرا اگر نتوانیم در قالب چهارچوب های استاندارد امروزی پژوهش حرکت کنیم، کاری که انجام می دهیم ارج و قربی نخواهد داشت.

 

چگونه شما در این حوزه پیشگام شدید؟

تحصیلات من با دیگران تفاوت هایی دارد و شاید به همین دلیل بوده که توانستم کارهایی متفاوت انجام دهم. نخستین مدرک دانشگاهی من در رشته علوم پزشکی بود و سپس در دانشگاه فلسفه خواندم و سپس به سراغ روانشناسی اجتماعی و شناختی رفتم و سر آخر هم هوش مصنوعی را انتخاب کردم. امروزه شاید کسی با این وضعیت تحصیلات نتواند شغلی بیابد!

منبع: مجله نیوساینتیست

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا