ترجمه؛هنر یا صنعت؟

امیر خواجه بونصر را آواز داد پیش تخت شد و نامه بستد… و خریطه بگشاد و نامه بخواند، چون به پایان آمد امیر گفت ترجمه اش بخوان تا همگان را مقرر گردد…. نسخت بیعت و سوگندنامه را استادم پارسی کرده بود ترجمه ای راست چون دیبا…. (تاریخ بیهقی)

 

اگر بپذیریم ترجمه هنر معنا دار کردن واحدهای آوایی و معنایی یک زبان به زبان دیگر است و نوعی آفرینش جدید، می توان این گونه حکم داد که نخستین مترجم، اولین کسی بود که زبان گشود و خاموشی را به گفتار ترجمه کرد.بنابر این ترجمه قدمتی به طول تاریخ زبان دارد. شاید به همین دلیل است که بسیاری معتقدند نخستین فعالیت بشر ترجمه است؛ بدین معنا كه او توانسته است افكار و اندیشه های خود را به كلام درآورد؛ بسیاری معتقدند نخستین فعالیت بشر ترجمه است؛ بدین معنا كه او توانسته است افكار و اندیشه های خود را به كلام درآورد. بنابراین باید این حركت فعالانه از سوی او را نوعی ترجمه دانست.

اگر مفهوم ترجمه را به معنای بازگرداندن بدانیم، كلام نیز خود برگردانی از اندیشه است و این اولین گامی است كه بشر برای ترجمه برداشته است.در فرهنگ های فارسی واژه ترجمه در معانی مختلف به کار رفته است."سرگذشت"،"تاریخ حیات کسی"،"کارنامه" و حتا "رمز و معما":"حکیم [ارسطو] نامه ای به خط خویش به ترجمه ای که میان او و اسکندر بود بنوشت، چنانکه هیچکس نتوانستی خواندن ، الا شاه و حکیم." (اسکندرنامه قدیم، لغت نامه دهخدا) اما معنایی که بیشتر بر روی آن تأکید شده و کارایی متداول تری دارد، روایت کردن مطلبی از زبانی به زبان دیگر است که در شاهدی که از تاریخ بیهقی هم در ابتدای این مقاله آوردیم، در همین معنا به کار رفته است.اما آیا امروزه هم به ترجمه همین قدر ساده نگاه می شود؟

از مترجم تا مترجم فرق هاست

بسیاری معتقدند که ترجمه،اندیشیدن توامان در دو حوزه است؛زبان مبدا و زبان مقصد.حال باید به کسانی که در این فرآیند اندیشگانی،در عین التزام به زیر و بم این صنعت، هنر خاص خود را هم اضافه می کنند، لقب مترجمان مولف داد.

در حوزه کارهای ترجمه مترجمان مولف فراوانی را می توان نام برد که صاحب امضا هستند؛ یعنی با کمی اغماض می توان ترجمه هر یک را از دیگری تمیز داد.این مترجمان، طیف مخاطبی خود را(از خاص تا عام) انتخاب کرده اند.دلیل انتخاب ما در این جستار هم همین مخاطبان ترجمه هاست .مخاطبان مترجمانی نظیر نجف دریابندری و داریوش آشوری، بی شک با مخاطبان انبوه ترجمه های مرحوم ذبیح الله منصوری تفاوت دارند و مخاطبان زنده یاد محمد قاضی، با کمی اغماض بین این دو طیف از مخاطبان قرار می گیرند.

در بین انبوهی از مترجمان که می توان به آنها پرداخت، بی گمان ذبیح الله منصوری جایگاه ویژه ای دارد و اگر کماکان به تکرار این جمله بیاندیشیم که: ترجمه، اندیشیدن توامان در دو حوزه است؛زبان مبدا و زبان مقصد. همان جمله  بنابر این مرحوم  ذبیح الله منصوری در یکی از این حوزه ها یا دست کم در مسیر برگردان کردن از زبانی(غالبا فرانسه) به زبان فارسی،بی شک به جای تفکر، تخیل می کرده و این سر آغاز تمام داستانیست که در تمام سالهای مترجمی زنده یاد منصوری و حتی  بعد از درگذشت وی،رواج و طرفداران و منتقدانی برای خود داشت که در جستاری مجزا باید به آن پرداخت.

تکمله:

پژوهشگران می گویند:"در اروپا ترجمه‌های تخصصی متون علوم انسانی را دانشگاه‌ها و استادان دانشگاه انجام می‌دهند اما در ایران وضع به گونه‌ای دیگر است. استادان در ایران یا آن‌قدر سرگرم و مشغول تدریس هستند که دیگر وقتی برای ترجمه منابع مورد نیاز ندارند یا اینکه از فن ترجمه و ممارست در این کار برخوردار نیستند. در خارج از مرزهای ایران، ترجمه نهادمند شده است. حتی در رشته‌هایی همچون ادبیات کسی که به طور مثال می‌خواهد آثار چخوف را ترجمه کند، در زبان روسی تحصیل می‌کند و در زمینه آثار چخوف متخصص می‌شود. دانشگاه هم این امکان را برایش فراهم می‌کند که علاوه بر کار در زمینه رشته تخصصی خودش یعنی زبان روسی، به ترجمه آثار شاخص ادبیات روس بپردازد و کاستی موجود در این زمینه را رفع کند." بی شک کمبودهای امکانات در حوزه هایی  تخصصی علوم انسانی جای نقد دارد و در عین حال نمی توانیم منکر جایگاه استادن این رشته باشیم، اما گاهی هم باید ممنون شرایطی بود که ایجاد و مانع از پرداختن دانش آموختگان و استادان به حوزه های تخصصی شان شده و فرصتی پیش آمده تا عاشقان این حوزه ها فرصت کنند و عاشقانه به کار بپردازند و از متنی که در دست ترجمه دارند، اثری هنری به یادگار بگذارند.

نجف دریابندری در این حوزه نام آشنایی است. در كارنامه او از ترجمه رمان و معرفی نویسندگانی مثل ای.ال دوكتروف(با ترجمه آثاری مثل "رگتایم"و "بیلی باتگیت" از او) و كازوئو ایشی گورو پیدا می‌شود تا دیدار حضوری با برتراند راسل( که روایت خود دریابندری از این دیدار بسیار خواندنی است) و ترجمه كتب فلسفی و طنزنویسی و تألیف کتاب «مستطاب آشپزی».دریابندری می گوید:"من دانشكده ادبیات هم هیچ‌وقت نرفتم. درس و مدرسه را همان‌طور كه زود شروع كرده بودم، زود هم رها كردم. سال نهم مدرسه كه بودم از بابت املای انگلیسی تجدید شدم. تابستان را شروع كردم به خواندن انگلیسی و از آن به بعد تا امروز كه می‌بینید، مشغول حاضركردن درسم هستم." او نمونه یکی از همان عاشقانی است حوزه ترجمه به خود دیده است.حالا خودتان قضاوت کنید.

 

مهرداد نصرتی/روزنامه نگار،دانشجوی دکتری ادبیات

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا