درس های مدیریتی که باید از شکسپیر آموخت

شکسپیر یقینا یکی از نوابغی بوده که تاکنون زیسته و در تاریخ 23 آوریل سال 1616 از دنیا رفته است. آثار این نویسنده انگلیسی درباره زمان خود بودند و وی بسیاری از رخدادهای آن دوران را به تئاترهای انگلستان برد.

استخراج کردن شیوه های ریاستی و مدیریتی از نمایشنامه های شکسپیر کار دشواری است زیرا هیچ نویسنده ای به مانند وی شرایط انسان را با تمامی عظمت و نقطه ضعف هایش توصیف نکرده است. این گزارش به تعدادی از درس های ریاستی اختصاص یافته که می توان از نمایشنامه های شکسپیر استخراج کرد.

1- بدون رعایت اخلاقیات جاه طلب نباش. چنانچه فردی می خواهد که مدیر عامل یک سازمان شود، نباید آرزوهای وی اخلاقیاتش را تحت الشعاع قرار دهند. مکبث که یکی از مهم ترین شخصیت های شکسپیر است، نمونه ای از انسانی است که غرایز و ویژگی های بهترش را فدای رسیدن به جاه طلبی‌هایش می کند. در یکی از دیالوگ های نمایشنامه مکبث، این شخصیت در مورد این که شاه دانکن و تصرف تاج و تخت وی را بکشد، با وجدانش دست و پنجه نرم می کند اما در نهایت اخلاقیاتش را زیر پا می گذارد.

مونولوگ مکبث یکی از درخشان ترین جملاتی را ارائه می دهد که افراد دارای آرزوهای بزرگ می توانند در رسیدن به اهداف خود به آن توجه داشته باشتند.

2- کار را به تعویق نیاندازید. هملت که شاهزاده دانمارک است، جوان، دارای قدرت تامل، عاشق و بانفوذ است اما به طور کامل قادر به تصمیم گیری نیست.

چنانچه مدیری با موضوع چالش برانگیزی روبرو می شود، باید قدرت تصمیم گیری و اجرا داشته باشد زیرا عدم انجام اقدام، نوعی سم برای مدیریت به شمار می آید و هملت هم به عنوان یک شاهزاده بهای عدم توانایی خود در این زمینه را پرداخت کرد. وی که متقاعد شده مادرش با قاتل پدرش ازدواج کرده، در شگفت فرو می رود و به این موضوع می اندیشد که آیا زندگی ارزش زنده ماندن را دارد یا خیر. واکنش وی به این موضوع در نهایت منجر به وقایع خونباری شد که در قصر دانمارک رخ داد.

3- مراقب مردان و زنان همیشه مطیع و متملق باشید. زمانی که شاه لیر کهنسال تصمیم گرفت قلمرو خود را بین سه دخترش تقسیم کند، به طور نابخردانه بر آن شد که بزرگترین قلمرو را به دختری اعطا کند که بیش از سایرین پدرش را دوست دارد. دو تن از دختران به سرعت لب به تمجید از پدرشان گشودند و دختر سوم که کوردلیا نام داشت، از تمجید پدر سرباز زد. شاید مدیران نیز چنین کارمندان متملقی را دیده باشند.

چون شاه لیر یک تراژی است، در می یابد که پی بردن به ارزش دختری که از تمجید وی سرباز زد چه قدر دیر شده است. در واقع مدیران نیز نباید گوش به سخن متملقان بسپارند.

4– بدانید که چگونه می توان سخنرانی .قانع کننده ای داشتصبح روز جنگ آگینکورت است و شاه انگلستان باید سپاهیان خود را در جنگ علیه فرانسه رهبری کند. واژگان ضعیف جوابگوی این کار نیستند. نمایشنامه هنری پنجم زمانی را به نمایش در می آورد که رهبری و مدیریت یک مفهوم انتزاعی نبود بلکه به معنای جنگیدن و رهبری یک جنگ بود. این در حالی است که امروزه رهبران معدودی با رویارویی نظامی دست و پنجه نرم می کنند اما اهمیت سخنوری همچنان باقی است.

مونولوگ مکبث یکی از درخشان ترین جملاتی را ارائه می دهد که افراد دارای آرزوهای بزرگ می توانند در رسیدن به اهداف خود به آن توجه داشته باشتند.

5- به سخنان یاوه گوش مسپار. زندگی برای اتلوی شکسپیر بسیار خوب سپری می شد و وی ژنرال برتر ارتش ونیز بود، ازدواج خوبی داشت و عاشق همسرش دزدمونا بود تا این که شروع به گوش دادن به سخنان یاوه یکی از نیروهای خود به نام ایاگو کرد. ایاگو اتلو را متقاعد کرد که دزدمونا به وی خیانت کرده است و اتلو همسر خود را کشت. در واقع مدیران نیز باید در صورت شنیدن سخنان یاوه در مورد صدق آن ها تحقیق کرده و به دنبال یافتن انگیزه های موجود در پس شایعه ها باشند.

6- به غرایز خود اعتماد کنید. ژولیوس سزار، رهبر رومی، در مورد یکی از شخصیت ها به نام کاسیوس احساس بدی داشت. با این حال وی به غرایزش اعتماد نکرد و کاسیوس را به حال خود رها کرد تا این که کاسیوس در صدد ترور موفقیت آمیز سزار بر آمد.

 کاسیوس حتی باوفاترین یار ژولیوس سزار به نام بروتوس را بر آن داشت در ترور سزار دخالت کند و زمانی که سزار زخم خورده او را در میان قاتلانش شناسایی می کند، مهم ترین خط نمایشنامه را بیان می کند: "تویی بروت؟" در واقع مدیران و روسا نیز باید به تردیدهای خود در مورد کارمندشان توجه کنند.

7-باشفقت باشید. در نمایشنامه بازرگان ونیزی، پورشیا (وارثی که خود را به عنوان یک وکیل مرد جا زده است) از یک ثروتمند یهودی به نام شایلوک التماس می کند که یک قرارداد غیرمعمول را نادیده بگیرد. این قرارداد حاکی از آن است چنانچه آنتونیوی بازرگان نتواند بدهی اش را پرداخت کند، شایلوک باید بخشی از گوشت تن وی را مطالبه کند.

شایلوک که از ضد یهودی گری آنتونیو ناراحت است، خواسته پورشیا را رد می کند. با این حال پورشیای زیرک اشاره می کند که این قرارداد درباره گرفتن گوشت آنتونیوی بازرگان است اما درباره گرفتن خون وی نیست. بنابراین آنتونیو جان سالم به در می برد. از این نمایشنامه شاید بسیاری نتیجه بگیرند که بهترین استراتژی مدیریت و ریاست استخدام کردن وکلای خوب است.  با این حال باید گفت در مدیریت داشتن شفقت و رحم داشتن نیز یک مشخصه خوب است.

 

منبع: مجمع جهانی اقتصاد

ترجمه: شه تاو ناصری

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا