درمان افسردگی بیماران سرطانی یک ضرورت است

 به این منظور گفتگویی با دکتر محمد رضا خدایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی انجام دادیم.

غالبا افراد مبتلا به سرطان دچار افسردگی می شوند، ایجاد این افسردگی معلول چه عواملی است؟

هم اکنون ما دو نوع افسردگی( اختلال بیماری و علایم افسردگی) داریم. گاهی اوقات این دو افسردگی به اشتباه جای یکدیگر استفاده می شوند. اختلال افسردگی خود به دو نوع ماژور و مینور تقسیم بندی می شود. اختلال افسردگی ماژور یا عمده در بین افراد جامعه بیشتر دیده می شود. این نوع اختلال معمولا به علت های مختلف ژنتیکی، اجتماعی، زیست شناختی و شخصیتی در کنار بعد معنوی افراد ایجاد می شود؛هرکدام از این عوامل می تواند بنابر وسعتشان در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند. به عنوان مثال برخی افراد از نظر ژنتیکی مستعد چنین اختلالی هستند. عوامل اجتماعی، مسایل اقتصادی و فرهنگی نیز می تواند در بعضی افراد ایجاد افسردگی کنند. گاهی اوقات افسردگی به علت ایجاد یک سری تغییرها در عصب رسانه ای مغز افراد به وجود می آید.تغییر خلق، بی تفاوتی و حس نداشتن نسبت به لذت‌های خوب زندگی، اختلال در خواب، اشتها، روابط زناشویی و مسایل جنسی، احساس گناه، بی انگیزگی و علاقه نداشتن به چیزی، کاهش در قدرت تصمیم گیری ، ایجاد کندی در روابط اجتماعی و راه رفتن و انجام کارها و سخن گفتن، گوشه گیری، کاهش عملکرد و ضعف در رسیدگی به مسایل بهداشتی و شخصی،  روابط اجتماعی و شغلی از جمله نشانه‌های ظاهری افراد مبتلا به  این نوع افسردگی است. این نشانه‌ها در افراد مبتلا به علایم افسردگی( اختلال انطباق با خلق افسرده) نیز مشابه است. این نوع افسردگی معمولا به دلیل سایر مسایل و مشکل ها مانند ابتلا فرد به بیماری مزمنی مانند سرطان به وجود می آید؛ اغلب افراد مبتلا به سرطان با توجه به نوع بیماری و مسایل بین فردی و اجتماعی دچار علایم افسردگی می شوند. ایجاد این اختلال به زمینه شخصیتی فرد بستگی دارد. نوع شخصیت و مکانیسم دفاعی افراد با یکدیگر بسیار متفاوت است. گاهی برخی افراد با وجود ابتلا به بیماری بسیار شدید اما از قدرت روانی بالایی برخوردارند و با گذشت زمان بیماری را می پذیرند و ضمن وفق آمدن با بیماری به جای دچار شدن به یاس، ناامیدی، افسردگی و دلمردگی به دلیل انگیزه های مختلف زندگی شخصی و اطرافیان شان درصدد رفع، مشاوره، درمان، مقابله و مدیریت بیماری شان بر می آیند. در مقابل برخی افراد ممکن است به دلیل شرایط خاص زندگی( نه علت شخصیتی) مکانیزم های ضعیف تری داشته باشند مثلا بیماری را نپذیرند و احساس ناباوری، شوک، عصبانیت، پرخاشگری نسبت به بیماری پیدا کنند و  به جای رفع مشکل در مسیر چراهای باطل بیافتند و بگویند چرا من؟ چرا باید این اتفاق برای من پیش بیاید؟ مگه من چه گناهی کرده بودم؟ در نتیجه این چراها باعث می شود انرژی روانی فرد تخلیه و به مرور زمان بیمار دچار افسردگی شود. خود این افسردگی می تواند بیماری اصلی را تشدید کند و روند درمان فرد به تعویق بیافتد. گاهی اوقات برخی از افراد مبتلا به این نوع افسردگی به سمت خودکشی خاموش پیش می روند و با قطع درمان و نخوردن قرص و نرفتن به موقع نزد پزشک و انجام ندادن یک سری روش ها و مهارت های زندگی باعث پیشرفت بیماری شان می شوند. یکی دیگر از علت های افسردگی افراد خود بیماری سرطان است؛ با ابتلا فرد به سرطان( به ویژه سرطان ریه، سینه، خونی و غدد مانند تیروئید و سیستم آدرنالین) یک سری عصب های رسانه ای یا آنزیم هایی مانند آدرنالین، نورآدرنالین و  سروتونین  در خون آزاد می شود. این اختلال در کار آنزیم ها باعث ایجاد افسردگی در فرد می شود.

این علت شخصیتی بیشتر در بین زنان یا مردان شایع تر است؟

معمولا افسردگی در بین زنان به دلیل مسایل هورمونی بیش از مردان شایع تر است؛ شیوع افسردگی  زنان در حالت عادی(نه هنگام ابتلا به بیماری) 2 برابر مردان است زیرا در جامعه فشارهای روانی بیشتری روی زنان اعمال می شود. خواسته هایی که اغلب از زنان می شود با مردان متفاوت است. همچنین زنان به دلیل ترشح هورمون های زنانگی شان بیشتر در معرض افسردگی هستند. میزان بروز افسردگی در مردان ممکن است خفته یا پنهان باقی بماند و به صورت نشانه های جسمانی ظاهر شود اما اغلب افسردگی در زنان به صورت بیانی است. اغلب زنان افسردگی، بی حالی و بی حوصلگی خودشان را به زبان می‌آورند. در این بین میزان افسردگی زنان نسبت به مردان هنگام ابتلا به سرطان بیشتر است؛ هرچند سرطان هایی مانند تخمدان، ریه، سیستم گوارشی باعث ایجاد افسردگی زنان می شوند اما به نظر می رسد میزان افسردگی در زنان هنگام ابتلا به سرطان پستان شایع تر باشد زیرا سینه یکی از ارگان های مهم از نظر هویت زنانگی است به همین دلیل فرد هنگام ابتلا به این نوع سرطان احساس می کند که هویت زنانگی اش را از دست داده است و دیگر نمی تواند مانند سابق وظایفش را انجام دهد.

باید برای درمان این افراد تیمی متشکل از پزشکان متخصص، پزشک خود بیمار و سایر تخصص ها مانند داخلی، روانپزشکی، توانبخشی و همچنین روان شناسی و مددکاری اجتماعی تشکیل و آموزش های لازم به خانواده و این تیم درمان داده شود

افسردگی ناشی از بیماری در گروه های سنی مختلف چگونه است؟

افسردگی در تمام گروه های سنی دیده می شود اما میزان آن در سالمندان بیشتر از سایر گروه های سنی است.

آیا نشانه های افسردگی کودکان با بزرگسالان یکسان است؟

خیر. نوع نشانه های افسردگی کودکان با بزرگسالان بسیار متفاوت است. معمولا افسردگی کودکان مبتلا به سرطان با نشانه‌هایی مانند پرخاشگری، بهانه جویی، ستیزه جویی، خشم بی مورد، داد و بیداد، بی تمرکزی، شکستن وسایل، درس نخواندن، در خود فرو رفتگی، گوشه گیری، خاطره نویسی و…نمایان می شود. این افراد گاهی رفتارهایی مانند کودکان بیش فعال از خود نشان می دهند و انرژی زیاد آنها باعث تعجب اطرافیان و خانواده شان می شود. احساس مرگ آنان نسبت به بزرگسالان بسیار متفاوت است. بزرگسالان مرگ را ملموس تر از کودکان هضم می کنند؛ بزرگسالان مرگ را برای خودشان احساس می کنند اما کودکان چنین ذهنیتی از مرگ و سرطان ندارند. آنان احساس می کنند با ابتلا به سرطان، دیگران (نه خودشان) را از دست می‌دهند.

در این بین وظیفه اطرافیان برای رفع این افسردگی چگونه است؟ چه راهکارهایی وجود دارد که میزان افسردگی مبتلایان به سرطان کاهش یابد؟

درمان این افراد یک تنه شدنی نیست. باید برای درمان این افراد تیمی متشکل از پزشکان متخصص، پزشک خود بیمار و سایر تخصص ها مانند داخلی، روانپزشکی، توانبخشی و همچنین روان شناسی و مددکاری اجتماعی تشکیل و آموزش های لازم به خانواده و این تیم درمان داده شود.معمولا هنگامی که فرد مبتلا به سرطان می شود اطرافیان با دیده ترحم به فرد نگاه می کنند و مدام به فرد دلداری می دهند  که تو خوب می شوی، قراره فلان کار را انجام بدهی و…. غافل از اینکه این حرف ها به جای تاثیر مثبت اثر مخربی روی فرد می گذارد زیرا بیمار احساس می کند که مرگش فرا رسیده است. ما باید ذهن بیمار را نسبت به بیماری اش روشن کنیم و در مورد اثرهای این بیماری و توانمندی های علمی و راه های درمانی که تاکنون در این خصوص انجام شده، اطلاع رسانی کنیم. باید تمام سوال های بیمار در خصوص بیماری اش به صورت روشن و شفاف بیان شود تا سرطان را مساوی با مرگ تلقی نکند. پزشکان نیز باید برنامه ای مدون برای درمان بیماری فرد بیمار در نظر بگیرند و طول مدت درمان و روند بهبودی و عوارض احتمالی بیماری و فایده های روش درمانی را اطلاع رسانی کنند. بیان چنین مسایلی باعث می شود فرد انگیزه لازم برای درمانش را پیدا کند. امروزه بسیاری از سرطان های مرتبط با خون، سیستم گوارش وغدد لنفاوی، تیروئید قابل درمان هستند. فرد در بسیاری از سرطان ها نیز بهبودی نسبی پیدا می کند و می تواند با همان بیماری ادامه زندگی دهد. اگر این نوع فکر و اندیشه منفی تغییر نیابد فرد به سمت نا امیدی و مرگ پیش خواهد رفت. گاهی اوقات پزشک به تنهایی نمی تواند این آموزش ها را ارایه دهد به همین دلیل اخیرا رشته ای جدید در روان پزشکی به نام علم بیماری های روان تنی ایجاد شده است. خانواده ها نیز باید دقت لازم در زمینه شروع علایم افسردگی بیمار داشته باشند و با مشاهده این نشانه ها هرچه زودتر برای پیشگیری آن اقدام کنند. یکی دیگر از مشکل هایی که اغلب خانواده های مبتلا به سرطان با آن مواجه می‌شوند، فرسودگی مراقبان حین مداوای طولانی مدت بیماران شان است، به همین دلیل توصیه می شود کار مراقبت از بیماران به صورت گروهی در بین اعضای خانواده انجام شود. افسردگی افراد مراقب خود نیز باعث تشدید افسردگی و اختلال در روند درمانی بیماران سرطانی می شود؛ اغلب رادیوتراپی، شیمی درمانی باعث لاغری و ریزش مو بیماران سرطانی می شود. قبل از درمان باید این موارد به فرد بیمار و خانواده اش گوشزد شود تا داروی فرد به دلیل پیش آمدن این عوارض قطع نشود. بهتر است برای تحقق این امر بروشورها و ویدیوهای آموزشی در اختیار خانواده ها قرار بگیرد.

 

گفتگو : فرزانه صدقی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا